انسان در تـمامی مراحل عمر خود مرتبا دورههای بحرانی را تجربه میکند. دوران کودکی به نوجوانی، نوجوانی به جوانی، جوانی به میانسالی و . . .
تک تک این مرحلهها، دوران گذرا و دوران آمادگی هستند برای رسیدن و تبدیل به مرحلهی بعد.
در دوران تحصیل نیز وارد هر پایهای که میشویم، در واقع، وارد یک دورهی بحرانی برای رسیدن به پایهی بعدی میشویم.
در یادگیری زبان نیز، وارد یک مرحلهی بحرانی میشویم.
وقتی واژهای را یاد میگیریم وارد یک مرحلهی بحرانی تثبیت آن واژه و نحوهی کاربرد آن در ذهن و رفتار خود میشویم.
وقتی ساختار فعل را یاد میگیریم وارد یک مرحلهی بحرانی تجسم و ادراک و کاربردی کردن آن میشویم.
عبور از هر یک از این مراحل بحرانی سختیهای خود را دارد. حتما باید خودمان را برای این سختیها آماده کنیم. در این صورت است که، سختیها تبدیل به چالشهای هیجانانگیز شده و ما از موفقیتهای عبور از این مرحلهی بحرانی لذت خواهیم برد.
بـحرانی شدگی یعنی چه؟
در هر یک از مراحل یادگیری، اگر روش صحیحی را انتخاب نکنیم، عملا در آن مرحله گیر خواهیم کرد. اینجاست که این مرحلهی بحرانی رفته رفته تبدیل به بحران مزمن و ماندگار خواهد شد.
اغلب ما در زندگی و تحصیل خود با سه یا چهار زبان درگیر بودهایم.
حال، [سوال این است] ساختارهای فعل کدام یک از این زبانها را میتوانیم تجسم کنیم؟
برای ادراک (perceive) یک نکته، اول بایستی آن را تجسم مفهومی (conceive) کنیم وگرنه ادراک صورت نـمیگیرد. |
دیدگاهها (0)